یه دوستی داشتم که خیلی دوستش داشتم. دوست داشتن از روو شناخت و اینا نبود البته، فقط به خاطر اینکه باهاش خیلی خوش میگذشت. شخصیتش اینا هم یخورده شبیه من بود، ولی خب فقط یه خورده و ازین نوع شباهت ها همه ی ما داریم با هم. یه بار بهم گفت که بریم با هم کافه، و خیلیم پیگیر بود. منم که خیلی تبنلم کلا برای بیرون رفتن. ولی خب he made an offer I couldn't refuse. پس داشتم میرفتم، تا اینکه وسط رفتنم یه مسئله ای پیش اومد که نرفتم. یعنی یه چیزی گفت که من هنوزم فکر میکنم شوخی بوده، ولی خب ترجیح دادم نرم و نذارم اگه قضیه هست ادامه دار بشه. البته اینا همه ش مقدمه بود.

دیشب خواب دیدم بهش پیام دادم و با هم رفتیم بیرون، اونم طلبکار و بداخلاق! بعد تازه من پیام داده بودم. 

در آن واحد هم خواب میدیم ندیمه ام، مثل سریال سرگذشت ندیمه. و یکی هی میاد چک میکنه ببینه حامله شدم یا نه :/ 

تازه پریشب هم! بازم خواب میدیم ندیمه م و حامله هم هستم ولی بچه لج کرده به دنیا نمیاد :))) بعد توو اون خواب هم اینجوری بود که یک آدمی که من رو انقدر ناراحت کرده که هنوز بعد نه ماه کاملا خوب نشدم، داره بهم پیشنهاد میده. بعد جالبیش اینه که این آدم زنه، مرد نیست! 


نمیدونم، ولی خب انگار هر شب یه آدمی از گذشته ی من قراره با سرگذشت ندیمه قاطی بشه و بیاد به خوابم.


مشخصات

آخرین جستجو ها